زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

بکر بن وائل

بَكْرِ بْن وائل، قبیله‌ای بزرگ، پر شاخه و جنگاور از عرب عدنانی كه نسب آنان را به ربیعه، و از طریق آن به عدنان بن ادد بن اسماعیل، فرزند ابراهیم پیامبر (ع) می‌رسانند. چون زبان ابراهیم (ع) عبرانی یا سریانی بود، بكر بن وائل را در گروه قبایل منسوب به او، عرب متعرب یا مستعرب هم گفته‌اند (كلبی، 1؛ جادالمولى، 412-413؛ زریاب، 239-241). از بكر بن وائل، بطنهای متعدد پدید آمد كه از آن میان می‌توان به بنی یشْكُر بن بكر، بنی غُبَر بن غنم، بنی عجل، بنی حنیفه، بنی شیبان و بنی‌ذهل اشاره كرد (نک‍ : ابن حزم، 469؛ ابن عبدربه، 3 / 360-363). 

خاستگاه، جایگاه و پراكندگی جغرافیایی

بكر بن وائل و شاخه‌های آن در قلمرو پهناوری، از شام در شمال، تا قلب عربستان و بحرین و عراق در جنوب، زندگی و حركت می‌كرده‌اند. پیدا كردن تاریخ و جایگاه نخستین قبیله دشوار، اما دانسته است كه ربیعه كه بكر بن وائل از دل آن بیرون آمده، در همان قلمرو یاد شده پراكنده بوده‌اند. از این رو، دیار بكر ــ كه از یمامه تا بحرین و از پیرامون سواد عراق به سوی شمال در مسیر دجله، تا نصیبین و حصن كیفا و آمِد و میافارقین گستره داشت ــ دیار ربیعه نیز خوانده می‌شد (همدانی، 284؛ یاقوت، بلدان، 2 / 636-637). نام شهر تكریت را نیز برگرفته از نام تكریت، خواهر بكر ابن وائل دانسته‌اند (ابوالفدا، 289). 
رشد جمعیت و پیدایی شاخه‌های جدید در قبیلۀ بكر بن وائل، همانند دیگر قبیله‌ها، نیز ویژگیهای اقلیمی ‌به‌ویژه دشواری یكجانشینی در حجاز، از جملۀ عاملهای مهم حركت قبیله و بی‌شك از جنوب به شمال بوده است. بخشی از ساكنان شهر حیره ــ نزدیك كوفه ــ مركز حكومت شاهان لخمی، دست‌نشانده شاهنشاهان ساسانی را، حتى بسیار پیش‌تر از حكومت لخمیها، به احتمال زیاد افراد بكر بن وائل تشكیل می‌دادند كه از آنان با عنوان عرب عدنانی بادیه و ربیعه یاد شده است (تقی‌زاده، تاریخ ... ، 17، از پرویز ... ، 121). آنان همچنین پیش از ظهور اسلام در بحرین كه زیر نفوذ ایران قرار داشت، در كنار برخی دیگر قبیله‌ها سكنى داشتند ( همان، 139). پس از اسلام كه عرب بر سرزمینهای پهناوری در شرق ایران مستولی شد، گروههایی از بكر بن وائل را در آن ناحیه‌ها ازجمله خراسان و سیستان می‌توان یافت (نک‍ : تاریخ ... ، 113، 131؛ سمعانی، 2 / 296؛ یاقوت، المشترك، 434-435). 

بكر بن وائل پیش از ظهور اسلام و مقارن آن

جنگهای چندگانه و درازگاه بكر بن وائل با دو قبیله تغلب و تمیم (ه‍ م م)، جنگ با ایرانیان و شركت در جنگهای عرب با ایران، همچنین نقش ایشان در بسیاری از پدیده‌های مهم تاریخی پس از اسلام، نام قبیله را در گزارشهای تاریخی بلندآوازه گردانیده است. 
در عصر ساسانیان، در فاصلۀ میان مرگ هرمز ساسانی تا بلوغ و شاه شدن پسرش شاپور كه شاهنشاهی گرفتار ضعف و پریشانی شده بود، مرزهای ایران از هر سو مورد هجوم و غارت قرار می‌گرفت. به گزارش طبری، چون شاپور برآمد و بر اوضاع تسلط یافت، نخست به جانب عربان شتافت و در بحرین به كشتار آنان ازجمله بكر بن وائل پرداخت و آن گاه به سوی سرزمینهای بكر بن وائل، هم‌جوار با ایران تا نزدیك شام، یعنی بخش بزرگی از دیار بكر یا دیار ربیعه حمله‌ور شد و به كشتار و ویرانی ادامه داد. وی سپس حركت نظامی‌ خود را با اقدامی ‌سیاسی تكمیل كرد و برای آرام نگهداشتن عرب و نظارت بر تحركات آنها، برخی از آنان ازجمله بخشی از بكر بن وائل را به درون ایران كوچاند و با این كار قدرت قبیله جنگجو را تقسیم و تضعیف كرد (نک‍ : 2 / 55-57؛ نیز ابن اثیر، 1 / 392-393؛ قس: نولدكه، 130). 
بكر بن وائل با دو قبیله بزرگ عرب كه بیشتر در جوار هم بودند، نیز ستیز داشت؛ از یك سو به جنگهایی با قبیلۀ خویشاوند خود بنی تغلب دست زد كه 40 سال به درازا كشید و آغاز آن جنگ بسوس بود (میدانی، 2 / 439). گرچه سرانجام به دنبال ماجراهای بسیار، دو قبیله به دست مُنذر بن ماءالسماء، از شاهان لخمی‌ حیره به اجبار صلح كردند، ولی چندان میلی هم به نگهداری آن نشان نمی‌دادند (نک‍ : ابوالفرج، 11 / 44-45؛ علی، 3 / 225، 253؛ نیز، نک‍ : ه‍ د، تغلب). درست در همین دوران دولت ساسانیان گرفتار پریشانیهای ناشی از ظهور مزدك شده بود و قباد ساسانی توانایی نظارت بر كار عرب و حمایت از شاهان لخمی ‌را نداشت. قبیلۀ بكر بن وائل ــ كه از هر فرصتی برای مشكل آفرینی در برابر شاهان حیره استفاده می‌كردند ــ در این زمان نیز سر برآوردند و با منذر بن امرئ‌القیس كه به احتمال زیاد همان منذر ابن ماءالسماء (مق‍ 554م) است، جنگیدند. از دو روایت موجود، براساس روایت دوم، چون انوشیروان رخنه‌های سیاسی ـ اجتماعی دورۀ پدرش قباد را ترمیم كرد و خواست كه منذر را دوباره به قدرت رسانَد، بكریها، به ویژه شاخه بنی شیبان عامل اصلی جنگها، سخت ترسیدند و پیرامون حارث بن عمرو بن حجر، معروف به آكل المرار گرد آمدند و برای زمانی او را جای‌گزین شاهان حیره ساختند. سرانجام، انوشیروان با فرستادن گروهی سوار منذر را یاری داد و دولت لخمیان دوباره قدرت یافت و در حیره مستقر گردید. آكل المرار نیز همانند عربان حامی ‌خود رهسپار بیابان شد و به زندگی قبیله‌ای در حال حركت خود ادامه داد (نک‍ : حمزه، 82-83). 
از رویدادهای مهم دیگر میان بكر و تغلب، در جنگی كه به یوم اُواره مشهور شد، منذر بن نعمان یكی دیگر از شاهان لخمی، در برابر بكر بن وائل به میدان آمد، بسیاری از آنان را كشت و زنهایشان را سوزاند (علی، 3 / 227؛ قس: حمزه، 81، كه شاه لخمی ‌را امرؤالقیس بن نعمان می‌داند). از سوی دیگر بكر بن وائل با قبیله تمیم در جنگ و دشمنی قرار داشت. یوم الدفینه جنگی بزرگ است كه میان بنی سُلَیم و بكر و تمیم درگرفت (نک‍ : لِكِر، 153) و آخرین رویداد میان بكر و تمیم در دوران جاهلیت، یوم عُظالى نام گرفت (میدانی، 2 / 435-436). در جنگهای میان قبایل عرب موسوم به ایام العرب، رخدادهای میان بكر و تغلب و تمیم جای قابل توجهی به خود اختصاص داده‌اند (برای آگاهی از این جنگها، نک‍ : همو، 2 / 430، 435-436، 437، 439-442؛ قاموس، ذیل هرر؛ قطب، 297-300؛ ابن حبیب، 349-350؛ ابن رشیق، 2 / 205-206، 208، 209، 212-213، 215-216؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ایام العرب). 
مهم‌ترین پیكار بكر بن وائل، هم زمان با آغاز ظهور اسلام، پیروزی غیرمنتظره آنان بر گروهی از سپاهیان ایرانی است كه به واقعه یا یوم ذی‌قار مشهور است (طبری، 2 / 206-207، 210-211؛ نولدكه، 502 بب‍ ؛ ابن‌اثیر، 1 / 487-490؛ یاكوب، 32). پیش از آن، درگیریهای بكر بن وائل همواره با شاهان لخمیِ دست‌نشاندۀ ایران بود و به ندرت به طور مستقیم با ایرانیان درگیر می‌شدند، درحالی‌كه برانداختن سلسلۀ لخمیها در 605م به دست خسرو پرویز شاهنشاه ایران، موجب شد تا بكریها از همان وقت برضد ایران قیام كردند (نک‍ : حمزه، 86؛ گلاب، 45). این رویداد ــ كه زمان آن را از ولادت پیامبر (ص) تا روز بدر به اختلاف یاد كرده‌اند ــ از این جهت برای عرب اهمیتی خاص یافت كه اقتدار ایران به دیده آنان شكسته شد و عرب را آن مایه دلیری داد كه بعدها ایران را به طور مستقیم آماج یورشهای خود قرار دهند. این پیروزی كه همچنین پاسخی به سخت‌گیریهای شاپور ذوالاكتاف نیز تلقی شده است، موجی از فخریه‌سرایی در میان عرب بدوی، به ویژه شاعران بكری نظیر اعشى بكر و عدیل بن فرخ عجلی پدید آورد (نک‍ : ابن اثیر، 1 / 488؛مسعودی، 1 / 306-307؛ قلقشندی، 1 / 393؛ سویدی، 449؛ علی، 3 / 293-294، 297، 298). چه بسا خبر از جنگ دیگری پیش از این میان بكر و ایرانیان كه آن هم به شكست ایرانیان انجامیده است، از قبیل همین فخریه‌ها و افسانه‌ها بوده باشد (نک‍ : همو، 3 / 98). 

بكر بن وائل در دورۀ اسلامی

حملۀ پیامبر (ص) را از مدینه به مكه كه رویدادی بزرگ و اصلی در تاریخ پیشرفتهای اسلامی ‌به شمار می‌رود، برخی از محققان به نحوی با قبیلۀ بكر ابن وائل ارتباط داده‌اند. در جریان صلح حدیبیه كه پیمان عدم تعرض مسلمانان و كفار مكه به شمار می‌رفت، بكریها در طرف مكیان، و خزاعه در سوی مسلمانان قرار گرفتند. بكریها پیمان را شكستند و به اهل قبیلۀ خزاعه حمله كردند و قریشیها نیز پنهانی به آنان كمك كردند. پیامبر (ص) شكایت اهل خزاعه را از این پیمان‌شكنی بهانۀ حمله به كفار قرار داد و مكه را در شعبان 8ق / 629م تصرف نمود (تقی‌زاده، از پرویز، 173). بكر بن وائل ساكن بحرین نمایندگانی نزد پیامبر (ص) فرستادند و اسلام آوردند. در 11ق / 632م پس از وفات منذر بن ساوى امیر مسلمان بحرین، بیشتر قبیله‌های ربیعه به مرتدان پیوستند و در برابر ابوبكر خلیفه نخستین ایستادند (نک‍ : ه‍ د، ردّه)؛ ولی سرانجام از سپاه ابوبكر شكست خوردند و تا دارین (بحرین) در خلیج فارس عقب نشستند (طبری، 3 / 301، 303-304؛ ابن‌اثیر، 2 / 368، 371؛ خضری،36- 38؛ كوسن دوپرسوال، III / 347).
در رابطه با ایران و اسلام در زمان خلیفۀ نخستین، بكر بن وائل در بیشتر رویدادها نقشی دوگانه داشت. از یك سو، آنان تا مدتها همچنان به مخالفت خود با اسلام ادامه دادند. در 12ق / 633م كه برخوردهایی میان مسلمانان و ایرانیان رخ داد، گروهی از بكر بن وائل كه به طور عمده از مسیحیان بكری بودند، در زمرۀ سپاه ایران می‌جنگیدند كه از آن میان می‌توان به نبرد اُلَّیس اشاره كرد كه ایرانیان و بكریان شكست خوردند (ابن‌اثیر، 2 / 388- 389؛ خضری، 47)؛ حال آنكه در همان زمان مثنّی بن حارثه از رئیسان بكر بن وائل، خالد بن ولید سردار عرب را به جنگ با ایرانیان تحریك می‌كرد و برای این كار حتى به مدینه رفت تا فرمان خلیفه را نیز به دست آورد (نک‍ : گلاب، 46-45؛ كوسن دوپرسوال، .(401, 438 به هر صورت دو انگیزۀ قوی كه برخی اوقات در برابر هم قرار می‌گرفتند، در تحركات و موضع‌گیریهای بكر بن وائل در رویدادهای دو دهۀ نخست اسلامی ‌وجود داشت: مخالفت با نفوذ و سروری ایرانیان نسبت به عربان بیابانی و پافشاری مسیحیان قبیله بر دین پدرانشان. 
اندكی پس از گشوده شدن سرزمینهای شرق ایران در 31ق / 652م، نشان بكر بن وائل را در جنوب و غرب خراسان، ناحیۀ قهستان می‌توان یافت كه با ابن عامر، امیر سپاه عرب خراسان سر به مخالفت برداشتند، ولی به عقب رانده شدند (ابن اثیر، 3 / 124). وضع قبیلۀ بزرگ با شاخه‌ها و تیره‌های آن پس از قتل عثمان و روزگار خلافت امام علی (ع) و وقایع صفین و جمل، با توجه به پراكندگی قبیله در جاهای مختلف و در زمانهای گوناگون، اندكی مغشوش به نظر می‌آید. در واقع، در هر رویدادی بكریان را در هر دو سو و گاه نیز در حال تغییر موضع می‌توان یافت (مثلاً نک‍ : ابن فقیه، 159-160). در 36ق / 656م، در فتنۀ طلحه و زبیر، بكر بن وائل و عبدالقیس بصره ظاهراً فقط در فكر استفادۀ خود از موقعیت بودند و چون فرصتی یافتند، بر بیت‌المال زدند، ولی به وسیله مردم رانده شدند (ابن‌اثیر، 3 / 219). باآنكه گروهی از بكریان متمایل به علی (ع) بودند و خدمت او را می‌خواستند (همو، 3 / 226، 231-232؛ سیف بن عمر، 132؛ ابن‌عبدربه، 3 / 362؛ نویری، 20 / 45)، گروهی دیگر به خدمت عایشه پیوستند و او آنان را می‌ستود (ابن اثیر، 3 / 247). 
در 38 یا 39ق / 659م، بكریان بصره برای پیوستن به فرستادۀ معاویه، زیاد بن ابیه بر ضد علی (ع) متفق نبودند (ولهاوزن، 318)؛ ولی یك روایت حاكی از آن است كه نخستین كسی كه در جنگ صفین ندای حكمیت سر داد، مردی از بنی یشكر بن بكر بن وائل از سپاه علی (ع) بود (نک‍ : ابن ابی الحدید، 2 / 277- 278). پس از آنكه هستۀ نخستین معترضان به حكمیت ــ خوارج بعدی ــ تشكیل شد، كسانی از بكر بن وائل به آن پیوستند (ولهاوزن، 70). بعد كه كار خوارج سخت بالا گرفت، ضحاك بن قیس، یكی از پیشوایان بلندپایه یكی از شاخه‌های ذهل بن شیبان نیز به آنان پیوست و چنان كه گفته شده است با سپاهی 120 هزار نفری، كوفه و برخی ناحیه‌های عراق را گرفت و خود را خلیفه خواند (ابن حزم، 322). 
از آن پس تا اواخر سدۀ نخست هجری، نشان بكر بن وائل را در خراسان و سیستان می‌توان یافت كه در اینجا، به ویژه به دنبال دشمنی قدیم با بنی تمیم، همواره مادۀ دشمنی و اختلاف در میانشان برپا بود (نک‍ : ولهاوزن، 58، 316، 322). در عرصۀ این رقابتها گاهی بكریان به امارت شهرهایی چون مرو رود و هرات دست یافتند و گاه در برابر بنی‌تمیم ضعیف می‌نمودند (همو، 332، 333). در دورۀ قیام ابومسلم، بیشتر سپاه شیبان حروری را افراد قبیلۀ بكر بن وائل تشكیل می‌دادند كه به دفعات از جلو ابومسلم گریختند (همو، 425-426). رقابت شدید میان این قبیله‌ها را یكی از دلایل سقوط بنی امیه دانسته‌اند و ابومسلم نیز با آگاهی بر این نكته،نقشه های خود را در خراسان پیش برد (نک‍ : تقی‌زاده، از پرویز، 222). 
قبیلۀ بكر بن وائل در میان قبایل عرب بیش از هر چیز به جنگجویی شهرت داشتند و با اینكه دربارۀ آنان سخن بسیار گفته شده است، كمتر موردهجو قرار گرفته، و برخی، شیبان را در میان بكریان ستوده، و او را از سروران عرب شمرده‌اند (ابن‌رشیق، 2 / 182، 192، 196). در میان بكریان نیز همانند بنی‌تغلب مسیحیانی بودند، اما بیشتر بكریان در دورۀ جاهلیت بُت می‌پرستیدند و برخی از بتهایشان با بنی تغلب مشترك بود (یاقوت، المشترك، 29).

مآخذ

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1385ق / 1965م؛ ابن‌اثیر، الكامل؛ ابن‌حبیب، محمد، المحبر، به كوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361ق / 1942م؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق / 1983م؛ ابن‌رشیق، حسن، العمدة، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1972م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمدامین و دیگران، بیروت، 1402ق / 1982م؛ ابن فقیه، احمد، مختصر كتاب البلدان، بیروت، 1408ق / 1988م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ تاریخ سیستان، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ تقی‌زاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، 1349ش؛ همو، تاریخ عربستان و قوم عرب، قسمت 7 تا 9 (خطابه‌های 1329-1330ش)، دانشگاه تهران؛ جاد المولى، محمداحمد و دیگران، ایام العرب فی الجاهلیة، بیروت، 1408ق / 1988م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، بیروت، دارمكتبة الحیاة؛ خضری، محمد، اتمام الوفاء، قاهره، مكتبة التجاریة الكبرى؛ زریاب، عباس، بزم‌آورد، تهران، 1368ش؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، 1383ق / 1963م؛ سویدی، محمدامین، سبائك الذهب، بیروت، 1406ق / 1986م؛ سیف بن عمر تمیمی، الفتنة و وقعة الجمل، به كوشش احمد راتب عرموش، بیروت، 1406ق / 1986م؛ طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1969م؛ قاموس؛ قطب، سمیر عبدالرزاق، انساب العرب، بیروت، 1388ق / 1968م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق / 1963م؛ كلبی، هشام، نسب معد و الیمن الكبیر، به كوشش محمود فردوس عظم، دمشق، 1939م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385ق / 1965م؛ میدانی، احمد، مجمع الامثال، به كوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1374ق / 1955م؛ نولدكه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ نویری، احمد، نهایةالارب، به كوشش محمد رفعت فتح‌الله، قاهره، 1975م؛ ولهاوزن، یولیوس، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمۀ یوسف عش، دمشق، 1376ق / 1956م؛ همْدانی، حسن، صفة جزیرة العرب، به كوشش محمد اكوع، بیروت، 1403ق / 1983م؛ یاقوت، بلدان؛ همو، المشترك، بیروت، 1406ق / 1986م؛ نیز:

Caussin de Perceval, A.P., Essai sur l'histoire des Arabes, Graz, 1967; Glubb, J. B., A Short History of the Arab Peoples, London, 1980; Jacob, G., Altarabisches Beduinenleben, Hildesheim, 1967; Lecker, M., The Banū Sulaym, Jerusalem, 1989.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.